۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

رویا

مادر:آه همسر مهربانم آه برگ گلم آه ای کسی که زندگی من با تو معنا پیدا کرد ای کسی که منو از تنهایی و سکوت در اوردی خسته نباشی امید وارم یک روز خوب را پشت سر نهاده باشی
پدر:آه ای گل زندگی من ای بهانه ی زندگی من ای لطافت بی کران ای دنیای زیبایی ها ای عشق من تو همه چیز من هستی بیا دسته گل را از من بگیر ای گل زیبا
مادر:عزیزم تو خودت گلی این کارا چیه
پدر:هیچ گلی مثل تو نمیشه
مادر:ااااااااااااه چگونه می توان از این همه لطف محبت تو تشکر کرد اکنون حاضرم جانم برای تو فدا نماییم
پدر:هرگز نباد روزی که تو نباشی ان روز من هم نخواهم بود من همجا همراه تو هستم حتی اگر به دیار باقی بشتابی
مادر:دانکی پاشو دانشگات دیر شد پاشو!لنگ ظهره چقدر می خوابی تن لش!
دانکی:پس بابا کو؟
مادر:اون هیولا که رفته سر کار!
دانکی:مگه شما با هم اشتی نکردین همین الان داشتین حرفای عاشقانه می زدین به هم
مادر:باز تو خواب دیدی!پاشو بابا پاشو برو تا از سرویس جا نموندی!
ارزوی محال: کاش اون روز صبح هرکز بیدار نمیشدم!

۶ نظر:

الهام گفت...

خونواده بدون دعوا که خونواده نیست !
دعوای پدر و مادر در واقع عامل شکوفایی استعداد فرزندان هست !!!!
همین خود شما الان همزمان هم وبلاگنویس شدی هم داری املاتو تقویت می کنی ، دلیل همه اینا دعواهای پدر و مادرت هست ! چه پدر و مادر فداکاری داری ، خوش بحالت !!!
:D

از اشتباهات تایپی که بگذریم ، آففرین بیست !!!!

چپ دست گفت...

سلام مرسی از بابا تبریک. ای دیگه چه ارزوی محالی بود که کردی؟ عجبااااااااااااااااااااا

miss سرخوش گفت...

پارک کردن چی؟ ممنوع نیس که انشالا؟ :دی
:)
اینقده این دنکیشوتو دوس میداشتم!ادم شوتی بود! :دی
:)
به جای این ارزو های محال کردن پاشو برو از سرویس جا نمونی!!! :پی

میس سرخوش گفت...

کار خاصی نداشتم! فقط اومدم 200 تومن بذارم همینجا پارک کنم!
:دی :پی
مرسی از اومدنت! :)
پ.ن:ادرس وبلاگتو اشتباه وارد کرده بودی!درستش میکنم! :)

ناشناس گفت...

علیکم سلام

نسرین گفت...

ُسلام
مرسی بهم سر زدی وبلاگ خیلی قشنگی داری
حق با توئه رویاها زیبان و به آدم احساس زندگی میدن
بازم دیدنم بیا
منتظرم