۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

با من اتحاد موکوننده؟

در همیشه تاریخ دو دولت متخاصم مذکور در صدد بودند تا یکی از دول متخاصم را به سوی خود بکشانند به طرق مختلف و اکثرا هم از طریق تهاجم فرهنگی این کار را می کردند و سعی میکردند یکی از دولتها را در نظر یکی از دول بی طرف کوچک کنند به مثال زیر توجه فرمایید:
اگر یک پرتقال فروش دو پرتقال داشته باشد و دو پرتقال دیگر هم بخرد انگاه پرتقال فروش چند پرتقال دارد؟
دو به اضافه دو مساوی است با چهار!

مثل این که اشتباها یک مثال دیگر اورده شد!
با عرض پوزش به مثال زیر توجه کنید:
پدر:این مادرت بد جوری اعصاب منو خورد میکنه هر چی بهش میگم زنگ بزن به زن داییت افطار دعوتش کن به حرف من گوش نمیکنه خیلی ادم بی منطقیه
در اتاق بقلی:
مادر:این پدرت عقلش پاره سنگ بر میداره!اخه من تو این اوضاع شام از کجا بیارم این همه کار رو سرم ریخته میبینی چه بابای کم عقلی داری دانکی!
در حال:
دانکی:خوب مامان راس میگه این همه کار سرش ریخته شام از کجا بیاره
پدر:اون زنگش بزنه من خودم شامشو جور میکنم نه بحث این حرفا نیست این از اول زندگی همین طور بوده این بود که زندگی منو حروم کرد!
واین داستان همین طور سالهاست که ادامه دارد!

الهام خانوم نگو غلط داره که سکته ی مغزی میکنم!

۱۲ نظر:

میس سرخوش گفت...

D: :))))
خیلی هم میشد نظر بدن!
اخه چه علاقه داری بزنی تو ذوق دختر مردم! :دی
بگو خودم بی استعدادم نظرم نمیاد! :دی :پی

میس سرخوش گفت...

D:
یه چیز بگم؟ در صدد بودن یا" در صد صد " بودن ایا؟ :-؟
:دی :پی

میس سرخوش گفت...

هان!
چی شد الان!
درکت میکنم که نتونستی نظر بدی!
:-اس
حالا چرا با تو اتحاد بکننده؟ :دی
ولی من حقو به بابات میدم! خب شامو میشه از بیرون جور کرد دیگه!!!
دانکی: شما فضولی نکنی بهتره!

سحر گفت...

ای دانکی جونم
اینجا تقضیر باباست ها
راست میگه مامانت
اما عجیبه بابات به جای مامانت مشتاقه زن دایی ات دعوت بشه؟!!!!!

الهام گفت...

سلام علیکم ،
همه برین کنار که من اومدم ،
اون فرش قرمزه رو بیارین !!! :D


عرض کنم که احسنت احسنت خیلی پیشرفت داشتی ، بهت تبریک می گم ، ولی قربون دستت سکته مغزی نکن تا یه چیزی بگم :

خوردن به معنای بلعیدنه !
خرد شدن به معنای تکه تکه شدنه !

حالا منظور شما از "اعصابمو خورد می کنه " کدومش بود ؟؟؟؟

فکر کردی ، من بالاخره باید یه گیری بدم ، این وسط !!!!
:D
جون من جواب کامنتای منو همین جا بنویس ! میام می خونم ! :D

دان کی شوت گفت...

الان دارم سکته مغزی میکنم!

رهجو گفت...

حقیقتش دوستی مشترک چندی پیش به حالت قهر از خونه خودش رفت بیرون و دیگه خبری ازش نشد,کلانتری,بیمارستان,و... نبود که نبود,خدا رو شکر قرصی هم از جعبه دارو خونشون کم نشده بود و چون جرات رگ زدن هم نداشت دیگه سراغ پزشکی قانونی نرفتیم تا اینکه متوجه شدیم یواشکی تشریف میارن اینجا آب و غذایی به بدن میزنن و جیم میشن,خلاصه اینجا پیداش کردیم و خوشحالیم که زندست,به هر حال یکی از دلایل ایجاد درگیریهای بین دول مورد نظر شما اینه که یکی از طرفین همیشه چنین اخلاق بدی داره و...
خیلی وقت بود اسمتو توی درمه دیده بودم و میومدم اینجا اما دستم به کامنت گذاشتن نمیرفت,آخه به نظرم طنز پردازها باهوشترین آدمای یک جامعه هستند و من همیشه از صحبت و تعامل باهاشون میترسم ولی اینبار به دلیل اینکه گمشده ما اینجا پیدا شد گفتم نظری بذارم,میتونی برای هر پستت یه کامنت "خیلی عالی بود" از طرف من برای خودت در نظر بگیری و اگر دیدم جای نظرم خالیه ابراز وجود میکنم.

الهام گفت...

دور از جون ، سکته نکنید که این روزا حالم به قدر کافی خراب هست ، همینم مونده یه دان کیشوت سکته مغزی کرده هم رو دستم بمونه !!!!

الهام گفت...

@ رهجو
قهر کدومه ، من در حال دفاع غیورانه از وطن مجازیم هستم !!! ممکنه در این راه شهید بشم ولی خود کشی ، اصلا !!!! حماقتی بزرگتر از خودش نیست !

ولی خودمونیم اگه این دنیای مجازی نبود شما از فرط درونگرایی فکر کنم منفجر می شدین !!!!! :D
آخه به جون خودم اگه کسی شما رو از نزدیک ببینه باورش نمی شه شما همین آدمی هستید که این کامنت بالایی رو گذاشته !

آهان یه چیز دیگه ! سر قضیه "شرایط یکسان" که نوشته بودید ، نزدیک بود یه دعوای اساسی باهاتون راه بندازم که به حول و قوه الهی بر احساساتم فائق اومدم و به دفاع غیورانه از میهن بسنده کردم ! البته می دونید که دفاع بعضی وقتا با سکوت کردن عملی می شه .

ولی گذشته از شوخی ، تا حالا هیچوقت اینقدر به داشتن یک مخاطب افتخار نکردم که به داشتن مخاطبی مثل شما افتخار می کنم و خیلی از شما یاد گرفتم هم از حرفاتون و هم از رفتارتون .
امیدوارم همیشه در زندگیتون موفق باشید .

@ دانی
یه لطفی بکنید ، و توی این پستم نظر نذارین دیگه ! آخه این پست من هم قضیه داره واسه خودش ! ( مثل اوضاع مملکت که قضیه داره واسه خودش !!! ) ببخشید ایشالله تو پستای بعدی جبران کنم !!!! (کارمون به ماجراهای پلیسی نکشیده بود که کشید ! )

دان کی شوت گفت...

خوبه یه دادکاه حل اختلاف و یا پیدا کردن دوستان قدیمی کنار این وبلاگ بزنم یه تالار گفتگوی نقلی هم براش درست کنم اگر از هر نفر 1000 تومان هم بگیرم خرج زندگیم در میاد!
ما که نفهمیدیم جریان چی بود اصلا کی با کی تو وبلاگ ما صحبت می کرد اما انشالا خدا همه شما رو ختم به خیر کنه انشالا!

دان کی شوت گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
دان کی شوت گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.