۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

دول بی طرف هم دول بی طرف قدیم!

در یکی از همین نشست هایی که معمولا بین دول متخاصم برای ردو بدل کردن ((عدم تفاهم نامه!))برگزار می شد مکالمه زیر رد وبدل شد البته قبل از اوردن مذاکره لازم به ذکر است که این جلسات معمولا به صورت جمع دو عدد نا مگذاری میشد مثل پنج به علاوه ی هشت بیست به اضافه ی چهل و نه!دوازده به اضافه نود!
حال به مکالمه توجه کنید
پدر:ای دولت متخاصم!چقدر بهت گفتم این لباساتو روی صندلی من ننداز چش سفید!من از دست تو حتما به زودی سکته می کنم!اخه دولت وملت ما چقدر باید از استکبار شما زجر بکشن!

مادر:ای مرگ!صندلی و که نخریدی لباسمو انداختم روش خشک شه!حالابرو رو اون صندلی هر غلتی می خوای بکن!میمیری

من:چه هوای خوبیه!مادر جان امروز دکتر رفتین؟

مادر:نه فردا می ریم اره هوای خوبیه ولی مگه این بابات می ذاره یه لحظه ادم ژ_3 شو زمین بزاره بی عقل نفهم!

پدر:من بی عقلم یا تو چش سفید مارمولک!تو از اخوند بد تری!

من:پدر چقدر امروز این درختا قشنگ شدن تازه ابشون دادی؟

پدر:اگر این مامان کم عقل دیوونت اینقد برنج پاش نریزه بهتر از اینم میشه گوسفند!

مادر:گوسفند خودتی تو زندگی مارو خراب کردی......


من:
ضرب المثل راه بردی:

نرود میخ اهنین در جنگ!

هیچ نظری موجود نیست: